پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی
پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی

دیوانه

وقتی پیراهنم اتفاق عجیبی بود برای عریانی های تنم...

ذهن عریانم را چه کنم؟

تو بگو...

ذهنم را به کدامین لباس بیارایم تا آنچنان که هستم نباشم؟

می خواهم عاقل نباشم!

یک احمق بالفطره میان احمق ها؛

نمی خواهم دردهایی را که تو کشیده ای من هم تجربه کنم

من نمیخواهم عاقل باشم برادر

چرا که...

دیوانه ها خوشبخت ترین مردمانند.


...................


پ.ن : یه جایی یکی اینو واسم گفت نمیدونم چرا یهو یادم اومد و نوشتمش

نظرات 3 + ارسال نظر
احمد شنبه 6 دی‌ماه سال 1393 ساعت 07:29 http://hor-73.rzb.ir

با ذکر منبع منتشر شد

حُر باش برای آزادی...

حر هستیم برای ازادی

مهیسا یکشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 02:17 http://wwww.8882.blogfa.com

سلام خیلی وبت قشنگه خوشحال میشم به منم سربزنی.اگرهم باتبادل لینک موافق بودی خبرم کن

چشم

سهراب چهارشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 12:17 http://igw.blogsky.com

سلام دوست قدیمی ... منو یادته ؟!؟

دیوانه ها مثل من ؟!؟

پونزدهم این ماه 7 سالگی وبلاگمه ... و احتمالا روز خداحافظی باهاش ... خواستم یه یادی از دوستای قدیمی وبلاگیم کرده باشم :)

بله شوما رو یادمونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد