پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی
پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی

چی بگم

بعضی وقتها یه حس تنفری پیدا میکنی که نمیدونی از کجا نشات می گیره اما من میگم از اون خاطره های خوبی که داشتی تنها راهش هم اینه یا خاطرات رو بسوزونی یا خودت رو. خاطرات رو که نمیشه ولی خب خودت رو...! یه دوستی داشتم که میگفت وفتی با یکی هستی اگه دیدی داری از دستش میدی بکشش که دیگه دست کسی نیوفته الان که فکر میکنم حرف جالبی بوده اینجوری اون خاطراتی رو که باهاش داشتی رو دوباره با یکی دیگه جلوی چشمات مرور نمیکنه. هی....

نظرات 3 + ارسال نظر
احمد دوشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:18 http://hor-73.blogsky.com

کجایی پسر؟
منتظر آپتم...
حُرباش برای آزادی...

متاسفانه فعلاً نت ندارم

احمد پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 14:41 http://hor-73.blogsky.com

اگه چیزی واقعا ارزش نگهداری داره خب از دستش نده اما اگه نداره که دیگه چرا باید خود سوزی کرد؟؟؟
خوشم میاد وبت از دلت جون میگیره
حُرباش برای آزادی...

هوممم وقتی نمیشه نمیتونی نگهش داری

مرسی

gita سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 20:50 http://gita-fattahi.blogfa.com

mamnoon.
poste jalebi bood.
hey........

خواهش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد