پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی
پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی

قول جدید

به خودم قول داده بودم وقتی مشکلاتم حل شد برگردم

قول دادم وقتی وقتم آزاد شد برگردم

قول دادم وقتی هدف هام رو دنبال کنم برگردم.

خیلی قول ها به خودم داده بودم اما خب نشد. نه اینکه نخواستم نه بلکه اوضاع بر وفق مراد نبود. یه جورایی مشکلات عدیده ایی که گریبان گیر همه افراد شده یقه منو هم گرفته

ولی خب اگر قرار باشه که نیام و ننویسم بیشتر باعث میشه که افسرده بشم. بیشتر تنها میشم. ولی خب از امروز تصمیم جدیدی گرفتم تصمیم گرفتم از مسیر حل مشکلات لذت ببرم. تصمیم گرفتم که با این حال بیام و حرف بزنم خودمو خالی کنم. مگر چقدر دیگه ادم زنده می مونه؟ پس بهتره بیام و کنار شما باشم. نظراتتون رو بخونم. راهکار های جدید رو ببینم به حدی تنزل پیدا کردم که دایره لغاتم هم اومده پایین. ذهنم درگیر شده. کوچیک و کوچیکتر شده. ولی دیگه بسه کافیه این همه تو خود بودن. امیدوارم با آغوش باز پذیرا باشید. من برگشتم. کنار شما.

..........................

پ.ن.1: از همه دوستانی که جویای احوالم بودن و پیگیر کمال تشکر رو دارم.

پ.ن2: از کسایی که بهشون قول دادم میام و نیومدم مغذرت می خوام.

اینم از این

سلام خب خب خب هی من میخوام بیام داستان رو تموم کنم هی یه اتفاق می افته اونو میندازه عقب

نتایج ارشد رو زدن گفتن نداره ولی خب دانشگاه شهید بهشتی قبول شدم. اما نمیرم. دلیلش هم اینه که مجازی قبول شدم 

ولی خب همین که شهید بهشتی قبول بشی و نری خودش کلاس داره.

ویژه عید

یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ                              ای تغییر دهنده دلها و دیده‏ ها

یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ                                               ای مدبر شب و روز

یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ                                  ای گرداننده سال و حالت ها

حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ                         بگردان حال ما را به نیکوترین حال

سلام

سال نو مبارک

سالی که گذشت امیدوارم برای همه سال خوبی بوده باشه. برای من که نبود ولی خب گذشت.

این سال جدید امیدوارم واسه تک تک شما عزیزان سالی پر برکت از همه لحاظ و پر از موفقیت و شادی باشه. برای همه شما آرزوی سربلندی و سرخوشی و سرافرازی دارم.


در آخر از همه عزیزان طلب حلالیت می طلبم. بالاخره نوبت ما هم شد که پا به سرزمین نینوا بذاریم. نایب الزیاره همه هستم توی نجف و کربلا و کاظمین و سامرا. امیدوارم سالی که برای من شروعش با این باشه. پایانش هم با همین باشه و پر از برکت و شادی و موفقیت باشه.

دوستتون دارم :گل:

زادروز

بالاخره یک سال دیگه هم گذشت هم از عمر من هم از عمر وبلاگ و هر دو بزرگتر شدیم. خب خیلی اتفاقات افتاد خیلی چیزا یاد گرفتیم. پستی و بلندی زیاد بود. 

مدتی نمی نوشتم. درگیری های بیمارستانی، آشناییت های جدید، فشار های کاری و بیکاری همه دست به دست هم داده بودن و مجال نوشتن رو نمیدادند. اما خب الان همه چی رو به راهه.

خوشحالم که الان پرانرژی هستم. نمیخوام این یک سال رو بهش فکر کنم میخوام یه جوری از ذهنم پاک بشه و مخصوصاً این چند ماه اخیر به همین دلیل چیزی ازش نمیگم.

بهتره از اینده حرف بزنیم. یه امتحان سر راه دارم که امیدوارم قبول شم. و اینکه نوشتن رو دوباره شروع کنم. هنوز ایده و داستان و ماجرایی به ذهنم نرسیده. اما خب بالاخره توی این یکی دو روز یه چیزی میرسه. پس منتظر خبرای خوب باشید.

متاسفانه  خیلی چیزها رو دوست دارم بگم اما وبلاگ رو آشناها پیدا کردن. از طرفی بعضی دوستان اگه مثلاً بیام بگم مریض بودم لطف میکنن و توی شبکه های اجتماعی بصورت خصوصی میان و جویای احول میشن. به همین دلیل خیلی چیزا رو نمیشه گفت.

-------------

پ.ن1: بانک مهر اقتصاد و بانک سامان ممنونم که تولدمو تبریک گفتین.

پ.ن2: همراه اول ممنونم که بهم 24 ساعت مکالمه رایگان درون شبکه دادی ولی من کسی رو ندارم که بخوام استفاده کنم و یک دقیقه اشم هنوز استفاده نکردم پس پلمپ بهت تحویلش میدم.

پ.ن 3 : اونی که توقع داشتم بهم تبریک بگه نگفت. اما خب حتماً مشکلات داره.

پ.ن4: خواهر عزیزی که از آلمان برای من پیام تبریک فرستاد ازت متشکرم

پ.ن5: بالاخره یکبار تو عمرم کادو تولد کردم بهترین چیزی بود که بهم کادو دادی عزیز ممنونم ازت.

پ.ن6: اگر ممکنه وبلاگ وبلاگ توی خود وبلاگ پیام بذارید و کامنت وبلاگی رو توی شبکه های اجتماعی نگید لطفاً. و نپرسید چیزای شخصی رو ممنونم.

دوستون دارم همه کسایی که به اینجا میان و سر میزننن

پ.ن7: از بهامین ، جودی، الهام، سارا ، مریم و کسایی که شاید اسمشون از قلم افتاد تشکر که جویای احوال بودن.

پ.ن 8 : اون دکتر وبلاگ روزی مقل امروز همش بسته ایی جریان چیه؟ یه خبری از خودت بده


..............................

ویرایش : نل وبلاگت رمز دار شده افتخار داشتیم رمز رو بده جویای احوالت باشیم

ویژه محرم 1

سلام به همه دوستان عزیز. محرم آمد و این شب ها رو به همه دوستانتون تسلیت میگم .

توی این شب ها به این فکر کردم که بهتره یکمی علم خودمون رو درباره محرم و واقعه عاشورا ببریم بالا. از اونجایی که بین همه دوستان میبینم فقط و فقط میگن امام حسین رو سر بریدن و سینه زنی و زنجیر زنی انجام میدهند. بدون هیچ اطلاعایی تصمیم گرفتم کمی تحقیق کنیم. 

اول از همه از خطبه حضرت زینب در واقعه بعد از عاشورا شروع میکنیم. همه جا می شنویم که میگن خطبه طوفانی حضرت زینب. و چه خطبه ایی بوده. اما کسی متن خطبه رو نمیگه. به همین دلیل متن کامل خطبه حضرت در کوفه در ادامه مطلب قرار داده شده. باشد که رستگار شویم.

  

ادامه مطلب ...

باز هم اندر احوالات من

سلام امروز یه سر به اینجا زدم خیلی دلم تنگ شده بود واسش اما واقعا وقت نمیکنم که بیام 

به وبلاگ تک تکتون اومدم خیلی ها بسته شدن اخه چرا

از طرفی نمیدونم چرا رفتین ولی امیدوارم هرجا هستین سالم و سر حال باشید.


نتایج رو زدن خب کارنامه رو دیدین منم بالطبع قبول نشدم 

حالم خوبه

نگران نباشید گرچه میدونم نیستین. اما کم کم دارم خودمو آماده میکنم واسه دوباره نوشتن. احتمالا از شنبه شروع میکنم یه چیزایی توی ذهنم هی اذیت میکنه.

..............

پ.ن» دوستانی که وبلاگاتون رو بستید اگه حذفش کردین بگین ادرس جدید رو بزارم کنار پیوند ها اگر هم باز میشه بازم اطلاع بدین که بدونم. 

بازم یه سری اطلاع رسانی

سلام به همه دوستان گل

خب از هرچه بگذریم بازم من غیب میشم ظاهر میشم. یه جورایی شدم مرد جادوگر غیب ظاهر شو 

توی این مدت خیلی دوست داشتم که خبری رو بهتون بدم نشد

همون روزی که آپ قبلی رو نوشتم. فرداش عید میلاد بود و اینکه توی اون روز من هم دایی شدم 

و مهمترین خبری که امروز به دستم رسید این بود که به طرز معجزه آسایی ارشد مجاز شدم. اخه مگه میشه؟ کارنامه زیبایی موجوده که هرکسی ببینه تعجب میکنه اما توی ادامه مطلب براتون میزارم که ببینید مجاز شدن راحته ولی اینکه کجا قبول بشی مهمه که من نیز اینبار مطمئن هستم هرجا قبول هم بشم نمیرم. ( نه تورو خدا بیا برو)

خب دیگه دوستتون دارم من برم. راستی راستی کماکان محتاج دعاییم و در جستجوی کار

پ.ن1: اون عزیزی که برام کادو خرید ممنونم خیلی کادوی قشنگی بود. 


 

بهترین عید میلاد

تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد   ////   حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

...............

سلام. خیلی گیر بودم اما نمیشد واسه این روز عزیز چیزی ننوشت. عید میلاد مبارک

توی این یک ماهی که نبودم، کماکان دنبال کار هستم. دیگه یه جورایی پس انداز ته کشیده و کفگیر به ته دیگ خورده. ولی خب خدا بزرگه. خودش می رسونه.

جاتون خالی رفتم امتحان کنکور دادم و مثه کارشناسی فقط 23 تا تست زدم. فکر نمیکنم که اتفاق خاصی بیوفته.

نتایج آزمون نظام مهندسی رو هم اعلام کردن و دقیقاً 25 تا تست درست زده بودم متاسفانه 5 تا کم بود و قبول نشدم.

این از کلیه ماه که صبح میرم و شب برمیگردم خونه و خبری از کار نیست.

نت مشکل داشت و نمیتونستم وبلاگمو باز کنم همش جاهایی میرفتم که وای فای رایگان داشته باشه 

..................

خدایا خداوندا پروردگارا تو رو به این روز عزیز تو رو به امام زمان قسم که هیچ بیماری روی تخت بیمارستان نمونه. هیچ مریضی توی دنیا وجود نداشته باشه. همه توی همین امشب شفا بده. برای تو کاری نداره. لطفاً

خدایا هرچی تو دل دوستان وبلاگی و غیر وبلاگی هست اگه به صلاحشونه برآورده کن.

خدایا نیم نظری به ما هم بکن.

............................

پ.ن1: باز هم میگم شب بزرگیه عید میلاد همه مبارک 

پ.ن 2: دوستی که پیام خصوصی دادی و گفتی وبلاگت مزاحم داشت کامنتتو خوندم خیلی ناراحت شدم ولی جایی نداری که با هم صحبت کنیم. آرزو میکنم که یه وبلاگ جدید بزنی. منتظر آدرس جدیدت هستم

اطلاعیه

سلام

از همه معذرت میخوام.

شرمنده همه هستم. الان که میبینم آمار اینجوریه و همه میان و خودم نمی اومدم خجالت زده ام. ببخشید.

توی این مدت که نبودم از تولدم به اینور. یه کاری واسم پیش اومد و رفتم تهران و برگشتم. بعد از او وضعیت کاری رو که میدونید چطوریه. اخر سال هست و همه میخوان توی خونه جدید بشینن یا خونشون رو نو نوار کنن. دیگه از ساعت 8 صبح می رفتم تا 11 شب سر کار. میدونم که نباید این رو بگم ولی بهم حق بدین جون نوشتن رو نداشتم. از یه طرف هم حس نوشتن نبود اگر بود مطمئناً ساعت 2 شب هم شده می اومدم و می نوشتم. بازم معذرت.

ولی خب بالاخره امروز همه کارها تحویل داده شد. و دیگه وقتم یکمی ازاد شده. البته کنکور اردیبهشت مونده و من حتی کتابی رو باز نکردم. از دوستی که واقعاَ برام زحمت کشید و اطلاعات جمع آوری کرد برای کنکور معذرت می خوام که زحمتش رو اینجوری به هدر دادم.

سال جدید برام سال مهمیه. اول سال هجرت انجام میشه. سال بعد باید دنبال کار جدید باشم. باید ساماندهی کنم دخل و خرجم رو. باید بدهی هام رو بپردازم. باید پس انداز رو بکنم. 

سال جدید از خدا میخوام همه به ارزوهاشون برسن. به اهدافشون برسن. سالم و سرحال باشن. همه پدرا . همه مادرا همه و همه خدا پشت و پناهشون باشه.

سال جدید رو از خدا میخوام هیچ کسی بیمار نباشه. همه بیماریهای صعب العلاجی ها شفا پیدا کنن.

سال جدید از خدا میخوام مریض ما که دو سال هست رو تخت خوابیده و زندگی نباتی داره  رو شفا بده. خدایا خودت که میبینی اوضاع پدر و مادرش رو. کمکش کن...


اومدم که قول بدم این دفعه یه قول درست. تا اخر امسال هرچی مطلب نیمه کاره مونده تموم میکنم.

.....................

پ.ن1: همه تون رو دوست دارم.

پ.ن2: مرسی بابت کامنت هایی که تو تلگرام میدین و حالمو میپرسید. مرسی از اونایی که میان و باهام حرف میزنن به صحبت ها و درد و دل ها و چرت و پرتام گوش میدن. حوصله میزارن. ممنونم.

پ.ن3: مرسی بابت کامت هایی که با وجود اینکه نبودم توی وبلاگ گذاشتید. نگران بودین. گله گی کردین. ناراحت بودین. همه و همه رو بهتون حق میدم. منو ببخشید.

پ.ن4: ممنون بابت پیام های خصوصی که توی وبلاگ برام میزارید و جویای حال و زندگیم هستین. توی دنیای واقعی شاید اینقدر برای کسی مهم نبودم که اینجا هستم. لطف دارید همه و همه.

پ.ن5: اون دوستی که بدون نام کامنت میزاره و کلی فحش میده. ممنون میشم اسمت رو بزاری و ادرس بدی شاید بتونم بفهمم مشکلت با من چیه.

پ.ن6: امیدوارم همینطور بهم سر بزنید.

درهم و برهم

با سلام

نمیدونم میدونید یا نه اما من برای نوشتن یه مطلب خیلی خیلی وقت میزارم.  که مثلا اون نوشته به نحو احسن نوشته بشه. البته اینو باید بگم که از نظر خودم خوب باشه. چطور بگم دیدین وقتی لباسی می پوشین تا خودتون از اون لباس خوشتون نیاد و راضی نباشید. اون لباس قشنگ نیست؟ حالا نوشته هم همینجوره.

حقیقتش این چند مدت (حدوداً دوماهی) هرچی که نوشتم اصلاً ازش راضی نبودم. نوشته هام به دلم ننشست.  این ها البته بر میگرده به مشغله های ذهنیم. خیلی ها اومدن گفتن چرا نیستی. نکنه عاشق شدی و این چیزا. نه حقیقتش ماجرا به این صورت هست که چند تا داستان با هم برام پیش اومد که نمیخواستم مثه بقیه بیام و بگم ای هوار من این مشکلات رو دارم. اما الان حس میکنم دلایل بد نوشتنم اینا هستند. اینا رو فقط می نویسم که نوشته باشم همین. یعنی چطوری بگم اینا فقط واسه ثبت در وبلاگ هستند. پس لطفاً کسی نیاد بگه. واییی . آخی . و این چیزا.

بنده یه بیماری پوستی بدی گرفته بودم که اصلاً هیچ دکتری نمیتونست تشخیص بده و یک ماهی درگیرش بودم و بالاخره با حجامت بیماری برطرف شد.

بعد از اون بیماری آنفولانزای نوع A گرفتم که اونم 20 روزی درگیرش بودم تا بالاخره خوب شد.

در این بین بیماری و بحبوحه، دوستی گرامی به علت جراحی از بنده مبلغ قابل توجهی درخواست نمود که با وجود دوستی عمیق بین ما، از دوستان دیگر قرض کردم و بهشون دادم. و متاسفانه گفت الان نمیتونم بهت پس بدم. و به همین دلیل با حال مریض باید سرکار میرفتم تا این بدهی رو پس بدم. 

اینا گذری بود بر یه سری مشکلات و بیماری.

.......................

پ.ن1: یه سری تصمیماتی هست که اونم تو یکی دو روز دیگه میگم.

پ.ن2: اینا رو گفتم به این دلیل که نمیرسم بنویسم و از نوشته هام اصلا راضی نیستم.