پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی
پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی

آمدم

خب خب خب سلام

اومدم بگم خدا رو شکر یکمی سرم خلوت شده. البته خلوت نشده بالاخره تونستم خودم روو با شرایط سازگار کنم. این بهترین اتفاق ممکن بوود که برام افتاده. اگه خدا بخواد دیگه برمیگردم به کانون گرم وبلاگ نویسی و نوشته های قدیم رو تموم میکنم و نوشته های جدیدی توی ذهنمه که باید شروعشون کنم.

پدر و مادر به سلامت به حج رفتن و الان نایب الزیاره همه ما ایرانیان توی مکه و مدینه هستند. انشاءالله که به سلامت نیز برگردند.

دیگه اینکه بالاخره دوباره ورزش رو شروع کردیم و داریم یواش یواش پیش میریم.

امیدوارم حال همتون خوب باشه.

.....................

پ.ن: دوست عزیزی که گفته بودم برای پدرشون دعا کنید متاسفانه باخبر شدیم که پدرشون از دنیا رفتند. روحشون شاد. خیلی متأثر شدیم. امیدوارم مارو هم در غم خودشون شریک بدونن. 

نظرات 3 + ارسال نظر
الهام جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1396 ساعت 00:43

خوب خداروشکر که کارا روبراهه و آخ جون که میام بقیه داستان ها رو می بینیم و می خونیم

حجشون قبول باشه به سلامتی و با کلی حس خوب برگردن پیشتون

خدا رحمتشون کنه و به اون دوست عزیر صبر بده

مرسی ممنون
ممنون
خدا رحمت کنه

بهامین چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1396 ساعت 17:08

سلام
خداراشکر شرایط مساعددشد. خوشحالم دوباره مینویسید
ان شاالله سلامت برمیگردن پدر مادر شما و بافی حاجیان سرزمین وحی
.
ورزش خیلی عالیه موفق باشید

خیلی خیلی ناراحت شدم برای دوستی که پدرشون اسمونی شدن
روحشون شادو قرین رحمت

سلام
مرسی
ممنون ان شاءالله
روحشون شاد

مونا چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1396 ساعت 06:47

سلام.خوشحالم که تونستی با شرایط سازگار بشی و دوباره برمیگردی.انشالله پدر و مادر عزیزت هم سفر بی خطری دارن و به سلامت برمیگردن.

سلام
مرسی دوست عزیز.
ان شاءالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد