پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی
پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی

یه چیزی تو ذهنمه

سلام یه چیزایی تو ذهنمه که منو درگیر خودش کرده

اول اینکه یه داستان که هنوز با خودم هضمش نکردم و نمیتونم بیارمش روی کاغذ

دوم اینکه یه نفری یه پیامی داده که گفت علی تو خیلی پسر خوبی هستی ولی من از زندگیت میرم بیرون به این دلیل که نمیخوام مزاحمت بشم. (برداشت من از این حرف اینه که تو خودت میخوای بری چرا میگی مزاحمت نشم و منت میزاری سر ادم. من که نگفتم برو) در هرصورت امیدوارم که هرجا باشه سالم و سرحال باشه.

سوم اینکه جدیدا قدرت تکلم و بیانم خیلی اومده پایین و نمیتونم ارتباط با کسی برقرار کنم و حرف بزنم و نمیتونم حرفمو بزنم خیلی توپوق میزنم و گاف میدم اینم خیلی درگیرم کرده به این نتیجه رسیدم یکمی چیز میز بنویسم شاید این مشکل حل بشه

در آخر هم باز سال جدید تحصیلی داره شروع میشه و دوباره شما رو به این پستم دعوت میکنم. یکسال گذشت واقعاً

نظرات 11 + ارسال نظر
Meredith پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1395 ساعت 14:08 http://san-antonio.blogsky.com

واقعا نمیدونم چرا از لینک ها حذف شد بوخودا یادم نمیاد

باشه باور کردم

پرستش چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 23:12

دقیقا سر دفتر دادن من به دوستم بهم اینپستو معرفی کردی (:

اره دقیقاً

پرستش چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 23:11 http://khoda15.blogsky.com/

سلام آقا علیرضا خوبی(:
دیگه انگاری مارو فراموش کردی (:
البته منم با معرفت نبودم شرمنده(:

داشتم پستای سال قبلمو میخوندم با نظراتتون برخوردم گفتم حال و احوالی ازتون بگیرم(:

سلام خوبی؟
نه فراموش نکردم خاموش میام بهت سر میزنم.
توام درگیر بودی در جریان بودم
مرسی ممنون

سیاهچاله دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 22:42

این پستت منو یاد این شعر انداخت:
منو درگیر خودت کن تا جهانم زیر و رو شه...

هوووم. شعر جالبیه. و کمی هم نیاز به درگیری دارم

Meredith دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 01:10 http://san-antonio.blogsky.com

گفتم نیستی پاک شد .برگردونم ؟

گفتی نیستم پاک شد؟ یعنی خود جوش پاک شد؟
اینقدر زود فراموش میشم.
میل خودته

Meredith یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 19:39 http://san-antonio.blogsky.com

کی گفته از زندگیت میره بیرون؟ خخخخ
همون پست دفتر مفتره؟ :)))

یه نفری. اخ که توام الان داری از فضولی میمیری :D
اره همونه
ببینم لینک من تو وبلاگت کو؟ هان؟

موج یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 17:59 http://delnevashtehae1moj.mihanblog.com/

اول اینکه بابت توپوق زدنت خیلی نگران نشو به نظرم اکثر ادمها دچارش میشن و دلیلش هم ارتباط کلامی کمتر و نوشتن تو شبکه مجازی .
پست پیشنهادیت برد منو به قدیمها

هوممم موافقم اما دقت کردم از روزی که ننوشتم به این درد دچار شدم یعنی نوشتنم کم شده.
چون می نوشتم چیزی هم میخوندم و صحبتم خیلی میکردم الان یکمی منزوی شدم. قبول دارم حرفتو
خوشحالم که رفتی به گذشته

محدثه بانو شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 11:41 http://banoo217.blogsky.com

سلام.
مرسی.شما خوبین؟
والا منم کامنت شما رو خوندم تنم لرزید!
عاوره.حداقل دوروز دیگ نمیخاد سرکوفتای دلتو تحمل کنی!

سلام ممنون خوبه
پس توام ترسیدی
دقیقا

محمد جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 23:50 http://seventhsky.blogsky.com/

اون پستی که در آخر دعوت به خوندن کردی خیلی عالی بود
به به
من که کلا رفتم به 20 سال پیش
یادمه بعضی از مادر و پدرها خیلی بچه هایشان را لوس می کردند، دفترهای فانتزی میکی موس و ...
ولی در نهایت نمره 20 و قبولی برای فرد سختکوش بود

مرسی و ممنون
اره یادش بخیر

مونا جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 23:36

سلام. خوشحالم که دوباره برگشتی...
انشالله همه چی حل میشه هیچوقت نا امید نباش.
یکسال واقعا گذشت...

سلام
ممنونم
ان شاء الله
بعله یکسال گذشت

لبخند ماه جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 23:30

کاملا حق با شماست

مرسی امیدوارم همه دوباره انجام بدن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد