پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی
پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی

جوانک عاشق 4

الهام به سمت مجید حرکت کرد. دختری با قد معمول و بسیار لاغر که موهای خود را مانند پسرها کوتاه کرده بود. پوست سفید و چشمانی عسلی داشت. 

سلام 

سلام مجید خوبی؟

خوبم عزیزم. دیر کردی.

اره بابام گفت می رسونمت تا سر چهار راه واسه همین طول کشید تا حاضر بشه.

هر دو نشستند و پیشخدمت مثه همیشه سفارش رو جلوی آنها گذاشت.

بازم سیگار کشیدی؟

ای بابا ترک عادت...

الهام سریع بین حرف مجید پرید و گفت: موجب مرض است میدونم. هزار بار گفتی. ولی کمترش کن باشه؟

چشم.

خب چه خبر چیکارا میکنی؟

ببین الهام جان. اینا رو ول کن میشه جدی حرف بزنیم؟

من که جدی ام. چی میخوای بگی دوباره شروع نکنی ها.

اتفاقاً این بار میخوام شروع کنم. ببین همیشه طفره میری ولی اینار باید حرف بزنیم. ما از دوستیمون چند سال میگذره؟ تو به پای من بودی قبول. میگی دوست دارم قبول. میگی حاضرم باهات ازدواج کنم قبول. ولی خب تا کی قراره اینجوری بمونه؟

ببین مجید. حالا که میخوای صحبت کنی بزار من اول بگم.خوب گوش کن. روز اول ما حرفمون این بود که اگر تو کیس مناسب تری گیرت اومد بری دنبال اون. و اگر من فرد مناسب تر از تو پیدا کردم با اون باشم. تو رفتی سربازی من منتظرت بودم در صورتی که میدونستی دو سه نفری رو به خاطر تو رد کردم. دو سال منتظرم که یه کار پیدا کنی در صورتی که باز هم دو نفری رو کنار زدم. اما اینا شاید از عمر من گذشته ولی بهت فرصت دادم چون میخواستم بدونم که تو سعی خودت رو میکنی.

خب سعی خودمو کردم. دیدی که نیست.

ببین مجید تو سعی خودتو کردی. تو پسر خوبی هستی. همیشه بهت گفتم. ولی عشق و عاشقی دوره اش تموم شده. با عشق و عاشقی نمیشه شکم دو نفر رو سیر کرد. اصلاً بگو ما عاشقیم هر روز نون و پنیر میخوریم. اما به نظرت چقدر میتونیم با عاشقی نون و پنیر بخریم؟ حداقل یکی از ما باید خرجی بیاره تو خونه. حتی اگه من کار پیدا میکردم از خدام بود تو بشی مرد اون خونه. توی زندگی فردای ما بیماری هست. مشکل هست. غم هست. شادی هست. اصلاً فکر کن من حمله شدم. با کدوم پول این بچه به دنیا بیاد؟ میگم من دو سال بهت وقت دادم. ولی از اون جایی که دوست دارم و نمیخوام زیاد توی زحمت بیوفتی میگم اگر کسی توی زندگیم پیدا بشه که شرایطش رو داشته باشه شاید دیگه نه نگم.

مجید هرچه میخواست شنید و فقط در آن سکوت سیگاری روشن کرد و همزمان قهوه اش رو مزه مزه میکرد. دیگر به حرفهای الهام توجه ای نداشت و صدای موزیک خواننده مورد علاقه اش رو که پخش می شد گوش میداد.

خانه خرابه تو شدم. به سوی من روانه شو...

مجید. کجایی تو؟ الان این سیگار سومه که پشت هم روشن کردی. باز من یه چی گفتم تو رفتی تو فکر. خودت گفتی جدی حرف بزنیم. ای بابا غلط کردم. اصلاً ول میکنم میرم ها.

نه اتفاقاً تو راست میگی پ. منم به این نتیجه رسیدم. حتی من فراتر از اینها رو تصور میکردم. به این فکر میکردم اگه فردا روز نتونیم زیر یه سقف زندگی کنیم اونقدر پشتوانه مالی دارم که بتونم برات یه زندگی بدون من رو فراهم کنم. به این فکر میکردم که حرفای تو کاملاً به جا هست. به این فکر میکردم که یعنی میشه من بتونم تو رو خوشبخت کنم یا نه...

اه مجید بس کن. دیگه نمیخوام بشنوم اعصابم داره خورد میشه.

باشه.

و هر دو در سکوت به موزیک گوش میکردن و سفارش خودشون رو مزه مزه میکردند....

الهام. دیگه دیره بهتره برسونمت خونه.

اوه اوه. نمیخواد من همینجا پایین پاساژ یه آژانس میگیرم میرم. 

مجید پول میز را حساب کرد و هر دو دست در دست هم به سمت بیرون پاساژ حرکت کردند. الهام سوار آژانس شد و مجید هزینه را با راننده حساب کرد و رفت...

ادامه دارد...


..............................

پ.ن1: ببخشید دیر شد. خیلی اوضاعم به هم ریخته. یه دستم شکسته و با یه دست زندگی میکنم این روزها 

نظرات 26 + ارسال نظر
موج یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 15:55 http://delnevashtehae1moj.mihanblog.com/

سلام
خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام ممنون دوستم. خوبم. ولی بهم ریخته ام

Sara شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 11:29 http://www.motevalede-december.blogsky.com

ایشالا ابتونو قط کنن باشد که رستگار شوی

کدوم اب؟ من منحرفم
اب خونه پولشو به موقع میدیم قطع نمیشه

نل جمعه 9 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 21:34

پنج شنبه قول آپ دادیا

خوبی؟دستت چطوره؟

اره نل قول دادم ولی....
مرسی خوبم

Sara جمعه 9 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 15:54 http://www.motevalede-december.blogsky.com

بابت هر روز حموم رفتنت شرمت باد،اب هست ولی کم است،بفهم!

مجبورم می فهمی مجبور.

mooty پنج‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 12:50 http://dj-mooty.blogsky.com

بیشعوووور خخخخ نخیرشم اصن نمیزنم خخخخ

خب لنز بزن حداقل چشات ضعیف نشن

Sara پنج‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 11:08 http://www.motevalede-december.blogsky.com

کثیف؟ خداشاهده من توی این سرما هم یروز در میون حموم میرم،کثیفی از جوده گشادیسم داره حموم نمیره،من یه قل همجنس باز تمیزم:)))

یه روز در میون؟ پس در مقابل من که هر روز میرم کثیفی
ای همجنس بازی کثیف

سحر پنج‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 00:17

آپ نمیکنید؟

چرا دوستم امروز سعی میکنم اپ کنم

j.a سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 23:01

من میدونم سارا قل من بوده،تو بچگی از هم جدامون کردن=)
سارا بیا بغلم:))
اصن یه لحظه حس کردم کامنتو من فرستادم=)

یعنی سارا کامنت نذاره تو نمیزاری دیگه؟ باشه یادت بمونه :دی
اخر چی شد اون میخواد بیاد بگیرت تو میگی قل تو بوده یعنی دو خواهر ه م ج ن س باز کثیف با هم بعله

mooty سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 21:40 http://dj-mooty.blogsky.com/

بگو آفرین
میگما، چی میخواسم بگم؟ اها اره عینک بد نی اما به من نمیااد خو چیکا کنم شبیه مامانبزرگا میشم میزنمش

اشکال نداره مادربزرگ جز ادمای باهوش محسوب میشه

مریم سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 11:50

صرفا جهت اطلاع

مجید: والا راستشو بگم بیکارم. الان سه ساله درسم تموم شده سربازی هم معاف شدم ولی هیچ کاری نیست. هرجا میرم دو ماه سه ماه نگه میدارن منو و بعدم عذرم رو میخوان. نمیدونم چیکار کنم.
منو میگن مخاطب پردقت

مرسی دقت ویرایشش میکنم افرین

Sara سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 10:59 http://www.motevalede-december.blogsky.com

عه اره یادم افتاد یبار جود هم همینو گف:) اینا همش نشونس ها،باید برم بگیرمش:)) تا چشت دراد کاملا سالمم اصن مچ دردمم یهو به اذن خدا برا خیط کردن تو خوب شد:)

بازم خوبه که خود خدا واسه خیط کردنم دست به کار شد :دی
ای هم ج ن س باز کثیف

Sara دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 17:57 http://www.motevalede-december.blogsky.com

من میگم انف ولی شما دیگه خب نگو انف:| چرا ایقد با من خشنی تو!! قبلش خبر داده بودم مدتی نیستم خب:|

الان دیگه مطمئن شدم تو و جود یک نفرید :دی
اخه میشه دو نفر از یه جمله مثه هم استفاده کنن
من خشن؟ نه بابا نگرانت بودم بلایی سرت نیومده باشه و حیف که نیومد
اره خبر داده بودی ولی میدونی که من دو هفته از زندگی عقبم دیگه رسیدم دیدم بسته شده و جودی بهم گفت رفتی

مریم دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 16:58

سلام من امروز برا اولین بار اومدم رو وب شما عالیه فوق العادس فقط ی چیزی این میده مگه خدمتشو معاف نشده پ این الهام چی میگه میگه رفتی سربازی منتظرت موندم
داستان به این خوبی کاش ی خورده دقتتون بیشتر باشه

سلام ممنون خوش اومدی
کاش ادرسی هم میزاشتی سر میزدیم.
جایی از داستان نگفته مجید خدمت رو معاف شده.
متاسفانه مشغله اجازه نمیده پرورشش داد وگرنه توی ذهنم خیلی خوب پرورش داده شده اما به قلم که میرسه مشکل میشه. بازم ممنونم

mooty دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 16:21 http://dj-mooty.blogsky.com/

منم با یه چش!خخخ
عینکمو از بس ک نزدم چشمم روز به روز بدتر میشه وقتی بازه همه چیو تاره تار میبنم اصن اوضاش وخیمه خخخ
فک کنم الان شده دو دهم.

اخه چی به تو بگم بچه.
مراقب باش. عینک چیز بدی نیست بزن

Sara یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 18:13 http://www.motevalede-december.blogsky.com

من جواب کامنتت رو دادم؟ پیوست شود به من یک الزایمری هستم:|

نخیر جواب ندادی
آلزایمر

Sara شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 15:25 http://www.motevalede-december.blogsky.com

سلام بر مرد یه دست:))) سر جدت داستانو کوتاه کن،ببین علی،سرجدت!!!! بخاطر دستت میگم فشار میاد بهش خب:)))

سلام و..... کدوم گوری بودی ور پریده :دی
من با جدم قهر کردم متاسفانه. :دی
باشه اصلا تو فکرشم دو قسمت دیگه تمومش کنم

کاکتوس جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 23:42 http://mohandesjan.blogsky.com

ایشالا دیگه دستتون نشکنه! (والا جمله بهتری بلد نبودم!!)
مطمئنین این دو نفر توی داستان عاشق هم هستن؟!؟!

مرسی :دی
نه مطمئن نیستم. دارم سعی میکنم عاشقشون کنم :دی
عاشقن اما عقلانی

Maryam جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 22:54 http://words-world.Blogsky.com

اللهم اشف کل مریض

الهی آمین

سحر جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 12:40

سلام,
داستان نویس خوبی هستید,
ای بابا خدا بد نده:| ان شالله زودتر خوب میشید

سلام
لطف دارین شما
ممنونم. انشاءالله

هم راز پنج‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 19:32

مگه دارییییم؟مگه میشه؟
داستان رو کاملا برعکس کردینا...
نقش دختر و پسر عوض شده؟؟؟؟؟؟

بله هم داریم هم میشه. اتفاقاً برعکسش نکردم این بر گرفته از یه داستان واقعیه

meredith پنج‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 12:12 http://dr_coffe.blogsky.com

امیدوارم دستت خوب شه....عجب شانسی! چرا مراقب نبودی؟

ممنون. شانس نیست بی دقتی بوده.
مراقب نه حواسم پرت شد

بهامین پنج‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 10:01 http://notbookman.blogsky.com/

سلام
الهی خدا بد نده
الان خوبین؟؟؟

افو ق العاده بود تااینجا
نمی دونم اخرش الهام مجید سهم هم هستن به هم میرسن یا نه؟؟

سلام. ممنون خوبم.
لطف دارین شما. چیزی ازش نمونده

مونا چهارشنبه 30 دی‌ماه سال 1394 ساعت 21:36

سلام خوبی؟با این دست بدبخت چکار کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام ممنون
هیچی مزاحم بود از جلو پام کنارش زدم

سیاهچاله چهارشنبه 30 دی‌ماه سال 1394 ساعت 11:52

دستت که فدای سرت، اصلا روات داریم: سرت سلامت :D

بله بله درست می فرمایید شما. :دی
دعا میکنم سلامت باشی

موج چهارشنبه 30 دی‌ماه سال 1394 ساعت 09:19 http://delnevashtehae1moj.mihanblog.com/

ان شا الله خیر وزود این دست وبال گردن خوب شود .

ممنونم. انشاءالله

نل چهارشنبه 30 دی‌ماه سال 1394 ساعت 00:07

خوبیییی؟؟
چراشکسته؟؟چی شده؟؟؟

مرسی نل خوبم
هیچی افتادم از ارتفاع و شکست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد