پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی
پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی

شانس من یا اون

سلام. میگن نباید خودتو با کسی مقایسه کنی و این چیزا اما من حرفم مقایسه نیست بیشتر شانس رو مد نظر میخوام قرار بدم...

خدا رو شکر دوستای واقعی ام اینجا رو بلد نیستند وگرنه می دونند که در مورد چه شخصی حرف می زنم. 

خب من سال اول دبستان با یکی دوست شدم و البته هنوز با هم دوستیم. این دوست عزیز ما در تمام سال های تحصیلی با هم همکلاس بودیم...

تا اینکه سال سوم هنرستان و زمان برگزاری کنکور؛ به دلایلی من دولتی قبول نشدم و ایشون قبول شدن. ما هم گفتیم خب باشه میریم خدمت و سال بعد اومدیم امتحان میدیم (اون زمان خدمت 18 ماه بود که با احتساب خیلی چیزها من با شرایط محروم و اینا 15 ماه خدمت میکردم توی شهر خودم) هیچی ما آماده بودیم بریم خدمت که زد و دانشگاه آزاد اعلام کرد:

 آهای هوووار بیاین اینور بازار دانشگاه شده بدون کنکور. دیگه هرکسی  و ناکسی وارد دانشگاه می شد. ما هم با اصرار خونواده که ای دل غافل از بقیه عقب نمونیم رفتیم دانشگاه آزاد ثبت نام کردیم. دانشگاه هم گفت رشته شما جدیده یه ترم استراحت می کنید از ترم دیگه میایید سر کلاس یعنی عملاً شش ماه ( بهمن و اسفند کسی نمیره دانشگاه) تعطیل بودیم. خلاصه سرتون رو درد نیارم. دانشگاه من و دوستم تموم شد و فارغ التحصیل شدیم با این تفاوت ایشون یه ترم زودتر از من فارغ التحصیل شد.

خلاصه تصمیم بر این شد که بریم خدمت. دفترچه ها رو آماده کردیم شانس زد و اعلام نمودند که  ای پسران مشمول بیایید که برایتان خبری خوش داریم. کسانی که سه برادر از خود به خدمت رفته اند معاف هستند. و از آنجایی که بنده نیز پسر اول خانواده محسوب میشدم پیش خود حرفی نداشتم جز اینکه بگم (زپلشک) ما باید بریم. و در مقابل دوست بنده پسر پنجم خانواده محسوب میشد و ایشون معاف شد. 

گیر داد بیا با هم بریم امتحان دانشگاه برای مقطع بالاتر بدیم تا جوابش بیاد تو هم دفتره خدمت پست کردی و... اصلاً  بیا آزمایشی امتحان بده و این چیزا. خلاصه ما رو خر نمود و ما نیز رفتیم سر جلسه. امتحان دادیم و از طرفی دفترچه خدمت رو هم پست کرده بودم. سرتون رو درد نیارم جواب خدمت اومد. فکر کنید من از خوزستان،  برم تبریز. اونم کجا؟ عجب شیر.کی؟آبانماه. یک هفته بعد نتایج کنکور نیز اومد. بله جناب آقای علیرضا شما رتبه... (یادم نیست چند بود :دی) و مجاز به انتخاب رشته هستید.همینجور الکی الکی ما انتخاب رشته نمودیم. از طرفی دوست ما مجاز به انتخاب رشته نشدند. و باز هم الکی الکی جواب آمد که بله شما در دانشگاه مازندران قبول شدین و اول مهرماه باید برید ثبت نام. حالا شما بودین کدوم رو انتخاب میکردین؟ لذت دانشجو بودن در جایی که فقط صفا هست یا خدمتی در یخبندان که جایی فقط عذاب هست؟

رفیق ما دانشگاه آزاد توی همون جنوب ثبت نام کرد و ما نیز راهی دیار مازندران شدیم. دو سال دانشگاه تمام شد. دیگه باید خدمت رو می رفتم. از طرفی دوستم هم معاف از خدمت داشت و  من با ارسال دفترچه خدمت ای نبار افتادم جایی به اسم پیرانشهر که تا به حال اسمش رو هم نشنیده بودم. یکی از شهرهای مرزی آذربایجان غربی.(هیچوقت یادم نمیره تقریباً یک ساعت قسمت جنوب شرقی نقشه رو می گشتم تا شهر مورد نظر رو پیدا کنم تا بالاخره به گوگل مپ متوسل شدم و البته اونم فقط تونست بگه که احمق جان شمال غربی رو بگرد) در مقابل دوستم ارشد امتحان داد اونم ازاد و باز هم ادامه تحصیل داد. من نیز خدمت به جای 18 ماه به 21 ماه تبدیل شده بود و در آنجا به خاطر شرایط جوی 19 ماه خدمت نمودیم.

وقتی برگشتم دوستم امتحان آموزش پرورش داده بود و معلم شده بود. درکنارش هنوز ارشد رو تموم نکرده بود.

من یک پایان خدمت به همراه لیسانس داشتم و کار آزاد خودمو که قبلاً گفته بودم چیه رو شروع کردم.

از طرفی دوران دبیرستان یه دوست مشترک داشتیم که خواهری آبرومند و متدین داشتند ایشون. خدا حفظشون کنه. خب اون زمان جوانی بود و جوانان ندیده. بگذریم بدمان نمی آمد ازشون. ولی وقتی برگشتیم تازه فهمیدیم که بله ایشون قرار است همسر آینده رفیقمان شود.... البته الان هیچ حسی نسبت به ایشون ندارم و مانند زن داداشم می مونه

حالا توی این گذر زمان من موندم شانس من بهتر بوده یا شانس اون 


.............................

پ.ن1: نمیدونم چرا این موقع شب من یاد این چیزا بودم اصلاً نذاشت بخوابم حالا که نوشتم خیالم راحت تر شد 

پ.ن2: خدا بخیر کنه فردا قراره آپارتمان مرادی رو تحویل بدم بالاخره باشد که ایشون هم پول ما را زودتر بده

پ.ن3: فهمیدم مرادی زن دوم داره اونم هیچکس نمیدونه حالا براتون بعداً میگم اما پول نداد از این طریق پولش میکنم 

پ.ن4: امیدوارم  بدونید با چه ادم خوش شانسی آشنا شدید و خنده ایی به لبتون نشسته باشه.

پ.ن5: بلاگ اسکای داغون شده نوشته ها بزرگ کوچیک میشن بابا پیگیری کنید درست بشه...

نظرات 17 + ارسال نظر
bahar سه‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 01:51 http://man-ta-man.blogsky.com

قسمت گوگل مپ خوب بود
به نظر من اصن شانسی نبود...نه واسه تو نه اون!
فقط زندگیتون به روشای مختلف بود

( اقا نظرات من واسه پستای بالا اومد دیگه؟؟)

خب اره شاید نمیدونم یعنی خودمم به شانس اعتقاد ندارم
بله بله رسیدند

sara یکشنبه 19 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 07:39 http://Www.motevalede-december.blogsky.com

اره بی زحمت فصط تا قبل محرم صوبت کن که قبل محرمم بریم سر خونه زندگیمون.با تچکر

چشم

مهندس جان یکشنبه 19 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 01:29 http://mohandesjan.blogsky.com

من از این مقایسه ها زیاد کردن، جز غصه خوردن فایده ای نداره

بله فایده ای نداره منم قبول دارم

هم نفــــــــس شنبه 18 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 16:02 http://hamnafas-an.blogsky.com/

خب خدا رو شکر که ناراحت نشدی

ولی سوالم رو پیچوندی ها یادت باشه من حواسم هست

اینجوریااااااااااا

sara شنبه 18 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 15:58 http://Www.motevalede-december.blogsky.com

خب زندگیت یه روال خوب داشته دوستتم همینطور.نمیشه گف کی بدشانسه کی خوش شانس. امم...اون مستر مرادی که ذکر خیرشونه زن سوم نمیخاد عایا؟!

باید باهاش صحبت کنم اگه اوکی شد خبر کنم؟ :دی

هم نفــــــــس شنبه 18 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 11:12 http://hamnafas-an.blogsky.com/

ببخشید من شوخی کردم ناراحت شدید از حرفم ؟؟؟؟

نچ بابت چی ناراحت شم اخه؟
مدیونی اگه فکر کنی لحظه ای ناراحت شده باشم ها

هم نفــــــــس شنبه 18 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 10:21 http://hamnafas-an.blogsky.com/

شانس نمیدونم ولی من بهش زیاد اعتقاد ندارم

عاقا من شک دارم که عاشقش نشده باشی

چیه خو شکه دیگه دست خودم نیست

الان چی عاشقی؟

مدیونی اگه فک کنی من فضولممممممم

ای بابا چه گیری کردیم
ایشون الان یه بچه دارند هم نام بنده
نه عاشق نیستم خدا رو شکر :دی

ویس جمعه 17 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 19:14 http://heybateveys.blogsky.com

سلام

به نظر بنده شما در این گذر زمان می توانید به مسائل واجبتر و بهتری بیندیشید مث علم بهتر است یا ثروت..

و امیدوارم آقای مرادی پولتونو بده تا تبدیل به پول نشه..

موفق باشین

بله بله صحیح می فرمایید
اخ مرسی یکی به داستان مرادی توجه کرد :دی

نل جمعه 17 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 17:53 http://ykishodan.blogsky.com

خخخ
اگه شانس داشتی اسمت شمس الله بود ن علیرضا :))))
منم اگ شانس داشتم شمسی خانم:))))))))

ولی نه اعتقاد دارم به شانس نه مخالفشم. مثلا یوگی میشد سربازی معاف بشه نشد! میتونست سربازیشو پروژه برداره نشد! پرونده سربازیش إن بار داخل ادارات گم شد! از افسری گروهبان شدن دقیقااا همون دوره! قضیه دوره کد خوردن! رفتن به شهر دگ برا ارشد!
من که رتبه کنکورارشد زیر 1000 انتظار داشتم رتبه ام شد شارژ ایرانسل :))))) و یوگی که لای کتاب باز نکرد روزانه دولتی قبول شد! :))
اصلا اگه شانس داشتم با یوگی آشنا نمیشدم :))

قبوله به انتخاب و کارها و افکار خودمون هم بر میگرده ولی ی جاهایی نمیدونم چی میشه.خلاصه اسمشو میزارم همون شانس که خداروشکر یکی مث خودمو پیدا کردم ک خر شانس باشه:))
خصوصا اون تیکه ک توی نقشه میگشتی :))))))))))))

اقا دمت گرم. موفق باشی و شنگول!

:دی
مرسی

zahraa جمعه 17 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 11:45 http://dr-coffe.blogsky.com

کوفت بچه پر رو....من چرا باید خوشحال شم از ناراحتی دیگران؟

شوخی کردم ناراحت شدی :دی

بهامین جمعه 17 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 09:18

سلام
من فکر میکنم به خوش شانسی یا بد شانسی نیست
به تقدیر و قسمت
الهی اینده خوبی هم رقم بخوره واستون

هوممم بله گفتم کمی به شانس بی اعتقادم ما شانس رو به وجود میاریم

J.a جمعه 17 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 08:59

فقط خواستم بگم که
تبریز مگه مسکوئه که یخبندون باشه؟!:/
ولی اگه حساب کنیم که از خوزستان بری اونجا...با این حساب شاید حرفتو قبول کنم:/

نه مسکو نیست ولی با خوزستان حرفمو قبول کن :دی

zahraa جمعه 17 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 08:36 http://dr-coffe.blogsky.com

خوب نمیشه گفت کی خوش شانس تر بوده! یعنی بستگی به دید طرف داره! عجب خخخخ مطمنی احساسی به دختره نداری؟ :دی

زهرمار اره مطمئنم گرچه گفتن این باعث خوشحتلی برای تو میشه :دی

Maryam جمعه 17 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 07:23 http://words-world.Blogsky.com

میگماا
ببخشید راز چی شد؟!

راز به زودی نگران مباش یادم نرفته

Maryam جمعه 17 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 07:19 http://words-world.Blogsky.com

سلام سلام
خوبید؟
همه رو خوندم،عجبببب داستانایی داشتید شما
شاید خدا چیزایی رو ب شما داده ک ب دوستتون نداده
حتما همینه
شما موفقی کافیه!
شانسسسسسس اوووووووف چی بگم؟شانس چیز خوبی است!!!!منم یکم دارممما ولی وقتی یکی خوش شانس تر از خودمم ببینم میگم من کم شانسم
پس برای ارامش این ذهن دیگرانو تو این مورد نبینیم!!!

سلام ممنون خوبم شما خوبی؟
شانس چیز خوبی است اما حقیقت اینه من بهش کمی بی اعتقادم

هم راز جمعه 17 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 04:16

بله میدونم اول پست چی گفتید...منم فقط نظرمو گفتم به طور کلی...
امیدوارم موفق باشید در تمامی مراحل زندگی.

نظر شما قابل احترام است برای ما
مچکر

هم راز جمعه 17 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 03:57

سلام...
خب اولا بگم لبخندی نزدم...جز اینکه با دقت و جدیت خوندم.فقط یکم لحن نگارشیتون شاید لبخند داشت وگرنه اصل داستان که نه....
بنظرم اصلا قابل مقایسه نیستید...چرا؟چون شرایط یکسانی نداشتید و ندارید....
از نظر من شما اصلا از دوستتون عقب تر نیستید.
اینکه سربازی رفتین و اوشون نرفتن یه امتیازه براتون بنظرم...
اینکه دولتی رفتین و اوشون نرفتن امتیاز دیگری...
ارشد داره شما هم میتونید بگیرید ارزویی دست نیافتنی نیست!!! اون دختر خانومم بهتره اصلا حتی یک لحظه هم اجازه ندید به فکرتون بیاد که روزی از ذهن شما هم گذشته چرا که دیگه قراره همسر دوستتون بشه...توکل کنید به خدا ان شاالله که هر انچه به صلاحتونه رو بهتون میده

من این رو فقط برای به چالش کشیدن شانس نوشتم وگرنه هیچ گونه ناراحتی از این اتفاقات رخ داده ندارم در اول هم گفتم مقصودم مقایسه نیست
باز هم ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد