پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی
پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی

سپهری

تو مرا یاد کنی یا نکنی


باورت گر بشود گر نشود


حرفی نیست.... اما....


نفسم می گیرد در هوایی


که نفس های تو نیست



قران و دیگر هیچ

 

إذا زُلْزِلَتِ الأرْضُ زِلْزالَها…


.............................


و زمانی که از دختران زنده به گور می پرسند به کدامین گناه کشته شده اید؟


............................


«پروردگارتان به آنچه در درون شما می گذرد، آگاه تر است. اگر صالح باشید،

قطعاً او آمرزنده توبه کنندگان است.»


.............................


«و در زمین با تکبر و سرمستی راه مرو، که زمین را نخواهی شکافت و در بلندی به
کوه ها نخواهی رسید. همه اینها نزد پروردگارت زشت و ناپسند است.»




.....

پ.ن 1 : فعلا فقط همین ها به ذهنم می رسید

پ.ن 2 : نمیدونم چرا این ایات ذهنمو مشغول کردن


یه نوستالژی دیگه

یک و یک یه ریالی داشتم

دو و دو دوسش می داشتم

سه و سه سپاس گذارم

چار و چار چاره ندارم

پنج و پنج پنجره بسته

شیش و شیش شیشه شکسته

هفت و هفت رفتم دمه مغازه دیدم خانوم درازه

هشت و هشت گفتم خانوم درازه

نه و نه چرا دمبت درازه

ده و ده تورو خدا تورو به امام اولی منو نبر کلانتری کلانتری کلفته فوتش کنی میوفته


............

پ.ن 1 : فقط می تونم بگم خیلی یههووو به ذهنم رسید

پ.ن 2 : شمام اینو یادتونه؟

پ.ن 3 : یادش بخیرالبته بچگیا میگفتیم که پسرا نباید بخونن

واقعیت تلخ

میخی افتاد،
بخاطرمیخی نعلی افتاد،
بخاطرنعلی اسب افتاد،
بخاطراسبی سواری افتاد،
بخاطرسواری جنگی شکست خورد،
بخاطرشکستی مملکتی نابودشد،
وهمه ی اینها بخاطرکسی بودکه میخ راخوب نکوبیده بود.
.
.
.
این واقعیت جامعه است




.............

پ.ن : لینک های دوستانم رو آپدیت کردم