پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی
پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی

چرا؟

چرا باید یه ادم خوار بشه؟

چرا باید خفیف بشه؟

چرا باید یک کسی رو التماس کنی؟

چرا باید گله کنی؟

چرا نشستن از ایستادن و خوابیدن از نشستن راحت تره؟

چرا باید واسه انجام یه کاری جونت در میاد اخرشم نمیشه؟

چرا چرا چرا.......


..................

پ.ن 1 : خدایا شکرت. داده هات رو شکر که رحمته و نداده هات رو شکر که حکمت

پ.ن 2 : خدایا شکرت. هیچوقت تنها نیستم چون تو رو دارم

پ.ن 3 : خدایا شکرت. از کسی چیزی بخوایی اگه بهت داد منته اگه بهت نداد خفته ولی تو اینجوری نیستی

پ.ن 4 : قالب رو عوض کردم تصمیم داشتم سال تحویل عوض کنم ولی گفتم شاید زنده نباشم

پ.ن 5 : موزیک هم گذاشتم یه جورایی عاشق سنتور هستم ولی خب گیر نیومد این یه جورایی نسبتا شبیه بود گذاشتم کسی سنتور داشت خبرم کنه

سلام

سلامی به تاریکی شب به دل سیاه روزگار به چرک دستان بابا که وقتی از کار برمیگرده کلی میشوره ولی بازم رنگش همون تیره ای هست که بوده وقتی میاد و از خستگی با علاقه به بچه هاش نگاه می کنه و خدا رو شکر میکنه که بچه هاش سالم هستند همیشه تو دلش خدا خدا میکنه که بچه هاش چیزی نخوان که نتونه جور کنه. بگذریم خدا نگهش داره خدا همه بابا ها رو نگه داره

( یادم باشه یه دفعه هم از مامانا بگم)

اومدم بگم که خیلی وقته اینجا خواب بوده یه جورایی دیگه حوصله ندارم حوصله که نه حرفی ندارم مشکلات زیاد شده وقت نمیشه فکر کنم درباره موضوعی ولی ایشالا میخوام بیام و بنویسم شاید افکار به هم ریخته ام منظم شه به امید خدا. برام دعا کنید و در کنارم باشید