پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی
پسر خیابونی

پسر خیابونی

نوشته های پسر خیابونی

کاش بفهمد که با که هستم

به تو نگاه می کنم و می دانم تو تنها نیازمند یکی نگاهی
تا به تو دل دهد
آسوده خاطرت کند
بگشایدت تا به درآیی
من پا پس می کشم و در نیمه گشوده به روی تو بسته می شود
پیش از انگه به تنهایی خود پناه برم از دیگران شکوه آغاز می کنم
فریاد می کشم که ترکم گفتند
چرا از خود نمی پرسم آیا کسی را دارم که احساسم را
اندیشه و رویایم را
زندگی ام را با او قسمت کنم
آغاز جداسری شاید از دیگران نبود